محل تبلیغات شما



بیوه های کم سن از معضلات ازدواج کودکان

در بعضی از استان‌های ایران پدیده ازدواج کودکان نسبت به بخش‌های دیگر بسیار بیشتر است؛ به‌گونه‌ای که در روستاها جمعیت زیادی از دختران کم سن و سال را می‌بینیم که بیوه شده‌اند. یعنی در سن 10سالگی ازدواج کرده‌و در سن 13 یا 14 سالگی بعد از جدایی از همسر بیوه شده‌اند. مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری کهگیلویه و بویراحمد با ابراز نگرانی از آمارهای منتشره ازدواج‌های زیر 13 سال در این استان، گفته است: ثبت 384 واقعه ازدواج زیر سال در این استان برای اولین بار صورت گرفته است. میرمحمدی با اشاره به اینکه ازدواج های زیر 13سال در استان کهگیلویه و بویراحمد به یک پدیده تبدیل شده است، گفت: من و بسیاری از کارشناسان چنین ازدواج‌هایی را قبول نداریم و معتقدیم نباید به سمت و سوی چنین ازدواج‌هایی رفت.وی گفت: 384 واقعه ازدواج زیر سال در استان کهگیلویه و بویراحمد در سال گذشته به ثبت رسیده که از این تعداد 25 واقعه زیر 12 سال، 63 واقعه زیر 13 سال و 124 واقعه زیر 14 سال گزارش شده است.همچنین از سوی دیگر معلوم نیست که این ازدواج‌ها ثبت می‌شوند یا خیر. چون هیچ وقت آمار درستی از آن‌ها بیرون نمی‌آید و آمارها بسیار با هم متناقض است. براساس قانون، ازدواج‌های زیر 13 سال باید با مجوز رسمی از دادگاه و داشتن حکم رشد» باشد که اگر این‌گونه نباشد، محضردارانی که این ازدواج ها را به ثبت رسانده‌اند، دست به کار غیرقانونی زده و متخلف هستند. البته میرمحمدی در ادامه صحبت‌هایش این را نیز گفته که در زمان ازدواج باید تمامی جوانب جسمی و روحی برای دختران و پسران در نظر گرفته شود. ما نمی‌دانیم از ازدواج‌هایی که زیر 13سال در این استان شکل گرفته، چه تعداد تحمیلی یا غیرتحمیلی بوده است. چندی پیش نیز نسیم جلالی زاده، وکیل دادگستری در گفت و گو با ایسنا با اشاره به اینکه متاسفانه آمارهای رسمی و غیر رسمی خبر از ازدواج‌هایی زیر سنین تعیین شده می‌دهند که نشانگر کافی نبودن چنین قوانینی در این زمینه است، گفته بود:نظام حقوقی ایران از ابتدا تاکنون در خصوص شرط حداقل سن برای اقدام به ازدواج، دستخوش تحولات متعددی شده و مقررات متنوعی را تجربه کرده است اما در نهایت ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی ایران به موضوع سن قانونی ازدواج می‌پردازد». وی افزود: مطابق ماده ۱۰۴۱ قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب ۱۳۷۰/۸/۱۴ و تبصره آن، عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط ‌به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح است». این وکیل دادگستری بیان کرد: بر اساس این ماده، در حال حاضر سن ازدواج در ایران برای دختران ۱۳ سال تمام شمسی و برای پسران ۱۵ سال تمام شمسی است و البته ازدواج قبل از این سن نیز منوط به سه شرط است که در ادامه بیان می‌شود». وی اذن ولی را اولین شرط بیان کرد و گفت: بر این اساس باید ولی اراده خود را مبنی بر موافقت با این ازدواج اعلام کند، موافقت ولی (یعنی پدر یا جد پدری) اگرچه لازم است اما با توجه به آنچه در ماده به آن اشاره شده، کافی نیست.جلالی‌زاده دومین شرط بر اساس این قانون را رعایت مصلحت کودکان دانست و افزود: طفل یک مفهوم بسیار سیال است و تحت عنوان غبطه»در فقه آمده و به معنای مصالح و منافع عالی کودک در ماده ۳۳ کنوانسیون حقوق کودک بیان شده اما تشخیص مصلحت کودک کار مشکلی است. وی تایید دادگاه صالح را سومین و مهم‌ترین شرط دانست و ادامه داد: مهم‌ترین شرطی که می‌تواند حقوق کودک و نوجوان را در این ازدواج‌ها تامین کند، دخالت و تایید دادگاه است. این وکیل دادگستری بیان کرد: بر این اساس دادگاه به موضوع رسیدگی می‌کند و تنها در صورتی اجازه ازدواج را می‌دهد که مصلحت کودک را احراز کند.


هنگامی که اسلام در شبهه جزیره عربستان اعلام موجودیت کرد، جامعه عربستان بتازگی از یک جامعه مادر تبار به یک جامعه پدرسالار انتقال یافته بود و از اینرو در آن هنوز سنتهای باقیمانده از جامعه مادرتباری وجود داشت، بطوری که در آن ن هنوز از حقوق زیادی برخوردار بدودن. منجمله اینکه ن نه تنها حق کار کردن در خارج از خانه را داشتند بلکه بالاتر از آن نی مانند خدیجه، زن اول خود پیغمبر، بازرگان و رئیس وی بود. همینطور نی مانند ماویا بنت افضل» وجود داشتند که آنطور که در نوشته های اولیه اسلامی آمده است ثروتمند، زیبا و در روابط جنسی اش کاملا آ زاد و سر خود بود و همیشه مردی را برای ازدواج انتخاب میکرد که بیش از همه او را راضی کند و هرگاه که به مرد دیگری میل پیدا میکرد مرد اول را رها مینمود.» (1)

 

بعلاوه، ن نه تنها از حق طلاق، بلکه از حق رابطه جنسی قبل از ازدواج نیز برخوردار بودند که به آن نکاح متعه میگفتند و در آن زنی که ازدواج نکرده بود آزاد بود که به میل خود، بدون کسب اجازه از هیچ احدی با هر مردی که میخواست رابطه برقرار کند. در این مورد زن را صدیقه یعنی دوست دختر» او مینامیدند (2)

اسلام کاری که کرد این بود که ن را از موقعیت هایی که داشتند بکلی به پایین کشید و آنان را در موقعیت نیمه برده قرار داد و بطور کامل تحت سلطه مردان در آورد

مردان را بر ن تسلط و حق نگهبانی است بواسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته است و هم بواسطه آنکه مردان از مال خود به ن نفقه دهند. پس ن شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه خدا به حفظ آن امر فرموده نگهدارند و زمانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را پند دهید و از خوابگهشان دوری جوئید. در صورت نافرمانی، آنها را به زدن تنبیه کنید. چنانکه اطاعت کردند دیگر هیچگونه حق ستم بر آنان ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشان است و از ظالم انتقام خواهد کشید. (3)

پیغمبر خود اولین کسی بود که چند زنی را در عربستان باب کرد. تا آنزمان چنین چیزی در عربستان رایج نبود. قبل از اسلام این ن بودند که از حق طلاق و گاهی چند شوهری برخوردار بودند. کاری که محمد در این رابطه کرد این بود که اولا چند شوهری را لغو و چند زنی را جایگزین آن نمود و حتی از زبان خدا برای خودش در این مورد امتیازات ویژه هم قائل شد. به این معنا که اگر مومنان فقط حق داشتن ن عقدی و صیغه و کنیزکان را داشتند، او علاوه بر اینها با هر زن دیگری که بدون قید و شرط خود را تسلیم او کند میتوانست هم خوابگی کند. در قرآن میگوید

ای پیغمبر ما نی را که مهرشان را ادا کردی بر تو حلال کردیم و کنیزانی را که به غنیمت خدا نصیب تو کرده و ملک تو شد و نیز دختران عمو، دختران عمه و دختران دائی و دختران خاله، آنها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مومنه ایکه خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکاحش مایل باشد. که این حکم مخصوص است، دون ممنان، که ما حکم ن عقدی و کنیزان ملکی مومنان را به علم خود بیان کردیم. این ن همه را که به تو حلال کردیم بدین سبب بود که بر وجود (عزیز) تو در امر نکاح هیچ حرج و زحمتی نباشد. و خدا را بر بندگان رحمت و مغفرت بسیار است.(4)

به هر حال، همانطور که گفته شد نباید فکر کرد که این حق چند زنی تنها منحصر به او بود. این حق همه مسلمانان مرد را در بر میگرفت

پس از آن کس از ن را به نکاح خود در آورید که شما را نیکو و مناسب با عدالت است، دو یا سه یا چهار (یا بیشتر)…» (5))

بعلاوه پیغمبر برای آنکه رابطه و تماس ن خود را که همگی در یک خانه بسر میبردند با مردان قطع کند، همه آنها را در پشت یک پرده قرار داو با آوردن به اصطلاح آیه ای از خدا به آنها حکم کرد که اگر خواستند به مهمانان و اقوام مردی که برای دیدن محمد یا ن وی به خانه او رفت و آمد میکنند چیزی برای خوردن یا آشامیدن بدهند اینکار را از پشت پرده انجام دهند.

ای کسانیکه به خدا ایمان آورده اید به خانه های پیامبر داخل نشوید مگر آنکه اذن دهد… و هرگاه که از ن رسول متاعی میطلبید از پس پرده بطلبید که حجاب برای آنکه دلهای شما و آنان پاکیزه بماند بهتر است و نباید هرگز رسول خدا را در حیات بیازارید و نه پس از وفات هیچگاه نش را به نکاح خود در نیاورید که این کار نزد خدا گناهی بسیار بزرگ است» (6)

همینطور در آیه ای از ن پیغمبر خواسته میشود که از خدا بترسند و با مردان به نرمی و نازکی صحبت نکنند مبادا که آنان را تحریم نمایند

ای  ن پیغمبر شما مانند یکی دیگر از ن نیستنید. اگر خدا ترس و پرهیز کار باشید پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن مگوئید مبادا آنکه دلش بیمار است به طمع بیافتد. (7)

به این ترتیب ابتکار ریگ گذاردن در دهان ن هنگام صحبت کردن با مردان توسط حکومت طالبان چیزی جز اجرای این حکم خدا نبوده است

همین کار را پیغمبر برای جلوگیری از بیرون رفتن ن خود از خانه کرد. از اینرو از جانب خدا به آنها حکم کرد که

در خانه هایتان بنشینید و آرام بگیرید و مانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خود آرائی نکنید. (8)

و یا در مورد استفاده از چادر و مقنعه (Burka) با این آیه ن را مجبور به رعایت حجاب و پوشاندن خود کرد. همان چیزی که از مقررات خدشه ناپذیر حکومت طالبان بود

           ای پیغمبر با دختران و ن مومنان بگو که خویشتن را به چادر بپوشانند. (9)

بنابر این میبینیم که همه آنچ را که حکومت طالبان بعنوان مقررات اجتماعی در افغانستان برقرار کرد دقیقاً همان قوانین اسلامی بود که در قرآن آمده و گروه وهابی» و منجمله بن لادن هم قصد برپائی و احیای هم آنها را دارد

در اسلام نیز مانند حکومت طالبان قوانین مزبور به زور بر ن تحمیل شد و قبول آنها بهیچوجه حالت داوطلبانه نداشت. در غیر اینصورت نیازی به آوردن آیه های تهدید آمیزی مثل آیه زیر نبود

ای ن پیامبر، هریک از شما که کار ناروائی انجام دهد، او را دو برابر دیگران عذاب خواهیم داد و این کار بر خدا آسان است و هرکدام از شما که از الله و رسول او فرمانبرداری کند، و نکوکار باشد، پاداشش را دو برابر خواهیم کرد. (10)

 منابع: 

1) Brifault Robert, The mothers, V.1, P.376

2) Robertson Smith, Kinship & Marriage in early Arabia, P.93

3) سوره النساء، آیه 34، قرآن، ترجمه و تفسیر حاج شیخ مهدی الهی قمشیه ای. انتشارات خورشید، تهران،

ایران.

4) سوره احزاب، آیه 50، همانجا

5) سوره النساء آیه 3، همانجا

6) سوره احزاب، آیه 53، همانجا

7) سوره احزاب، آیه 32، همانجا

8) سوره احزاب، آیه 33، همانجا

9) سوره احزاب آیه 59، همانجا

10- سوره احزاب، آیه 31 تا 33، همانجا


وفا سلطان - مترجم: بنفشه بهنام
دکتر وفا سلطان یکی از ن روشنگر عرب است که سالهاست در دفاع از حقوق ن مسلمان تلاش می کند. متن زیر ترجمه ی بخشی از مصاحبه وی در باره زن و اسلام و جامعه اسلامی با تلویزیون الحیات است. این مصاحبه در تاریخ چهارم دسامبر۲۰۰٨ به زبان عربی (با زیرنویس انگلیسی) انجام شده و از آنجا که بازتاب دیدگاهای زنی از متن جامعه ی عربی-اسلامی است سندیتی مضاعف دارد.
ب ب.
اسلام هیچگاه با زن رفتاری محترمانه نداشته است. اگر اسلام واقعن نگاهی محترمانه به زن می داشت ما می بایستی شواهد و نشانه های مثبت این احترام گذاشتن چهارده قرنه را در جوامع اسلامی می دیدیم. اما اینجوری نیست. در این رابطه اسلام بگونه ایی عمیق معنای احترام» و بسیاری از مفاهیم دیگر را زیر و رو هم کرده است. با مثالی حرفم را روشن بکنم. ببینید، من اگر چهارده قرن هم تلاش بکنم که بگویم این قلم توی دست من قلم نیست بلکه خنجر است بازهم یک تفکر سالم و منطقی خواهد گفت نه این همچنان یک قلم است. در حقیقت حرفهای من نمی تواند طبیعت این قلم را از دید دیگران عوض بکند. اما اسلام توانسته این شیوه درست و واقعی اندیشیدن را بهم بریزد و به هوادارانش بقبولاند که چیزها را واژگونه ببینند. مثلن از آنها می خواهد که کشتن و سربریدن انسان ها را عملی انسانی و درست بپندارند. در حصار قرار دادن و اسیر کردن زن ها را کاری شایسته قلمداد کنند. تهاجم و چپاول به غیر مسلمانان را جزو حقوق اسلامی بدانند. به یک دختربچه ی خردسال را حق مرد بدانند و نامش را ازدواج بگذارند.
این باورهای دینی بگونه ایی عمیق ساختار درست اندیشیدن و واقعی دیدن را در کشورهای اسلامی ویران کرده است و مردمی را پرورانده که دیگر نمی توانند میان حق و ناحق تشخیصی بدهند. و ما می دانیم که مردمی هم که شیوه ی درست اندیشیدن شان در هم ریخته باشد و ذهنشان منحرف بار آمده باشد مثل شوره زار توانایی رویاندن هیچ چیزی را ندارند.*
شاهد حرفهایم واقعیت خود اسلام است. وقتی محمد با عایشه که یک کودک است ازدواج می کند دیگر نمی تواند بگوید اسلام به حقوق کودکان احترام می گذارد. وقتی محمد با زینب که همسر پسرخوانده خودش است ازدواج می کند (چون بدن عریانش را دیده و شهوتش برانگیخته شده) دیگر نمی تواند بگوید که اسلام به زن احترام می گذارد. وقتی به یک قبیله ی یهودی حمله می کند و پدر و برادر و همسر صوفیا را می کشد و همان شب با صوفیا همخوابگی می کند دیگر نمی تواند بگوید که اسلام به حقوق زن احترام می گذارد. گفتن اینکه "زن عقل ندارد" احترام گذاشتن به حقوق زن نیست. دیدن زن به چشم یک شیی احترام گذاشتن به زن نیست. قوانین نا عادلانه ارث و شهادت دادن و کتک زدن زن برای وادار کردنش به ، احترام به حقوق زن نیست. اینکه محمد، بنا بر احادیث، می گوید که سه چیز عبادت انسان را برهم می زند. یکی سگ سیاه، یکی خر و یکی هم زن. این احترام گذاشتن به زن نیست. آیا محمد نمی داند که این خداست که بدن زن را بعنوان بهترین آفرینش خودش خلق کرده و به همین دلیل هم او باید آنرا مقدس بشمارد نه نا پاک.
همه ی انسان ها چه مرد و چه زن ملک خدایند. هیچکس حق ندارد زن را ملک خودش بکند و زیر سلطه اش بکشد و تبدیلش کند به موجودی تحقیر شده تر از حیوانات. اسلام اما اینکار را می کند و زمینه ی پذیرشش را هم در جامعه آماده می کند.
جالب اینجاست که بعضی از روشنفکران تلاش می کنند بگویند که اسلام به زن احترام می گذارد. این روشنفکران مرا یاد کسی می اندازند که می خواهند دو تا خرگوشی را که هر کدام بسمتی می دوند همزمان بگیرند. مگر آخر این کار شدنی است! اینها از یک طرف سعی می کنند مردم را متقاعد کنند که آدم های لیبرال و پیشرفته ای هستند که از حقوق زن حمایت می کنند و از طرف دیگر می خواهند دل ها و هوادارانشان را هم بدست بیاورند. این یک رویکرد روشنفکرانه نیست حیله گرانه است.
به باور من دستکم در میان کشورهای عربی کسی نمی تواند ادعا بکند که شرایط اجتماعی زن هیچ ربطی به اسلام ندارد. اسلام یک دین تمامیت گرا با قوانین فراگیر است و در کوچکترین رفتارهای فردی مثل چگونه به توالت رفتن و چگونه پاک کردن خود هم دخالت می کند. و چون اسلام یک دین عربی است فرهنگ و باورها و سنت های مردمان ساکن کشورهای عرب زبان را خیلی بیشتر از کشورهای مسلمان غیر عرب زبان عوض کرده. بهمین دلیل شرایط زن در کشورهای عربی از جاهای دیگر اسفناک تر است
من عقیده دارم که قوانینی که در رابطه با زن در اسلام درست شده برای این هستند که به محمد و خواستها و شهوت هایش خدمت کنند. به عنوان شاهد ما گفتار عایشه را داریم که به محمد می گوید: " می بینم خدایت با چه شتابی برای فرونشاند شهوت هایت به کمکت می آید." این حرف بی پیرایه و ساده خیلی خوب هدف و جهت عقاید اسلام در مورد زن را نشان می دهد. در همین راستا اگر اسلام اجازه می دهد یک مرد با یک دختربچه ازدواج کند بخاطر توجیه کردن ازدواج محمد با عایشه است. اگر اسلام فرزند خوانده گی را به رسمیت نمی شناسد بخاطر توجیه کردن ازدواج محمد با همسر فرزند خوانده خود است. چون در آنصورت محمد کاری غیر اخلاقی انجام داده بود. چون ما می دانیم که این رفتار(ازدواج با همسر فرزندخوانده) در میان اعراب پیش از اسلام ممنوع بود. اگر اسلام اجازه می دهد که به ن اسیر بکنند بخاطر توجیه کردن رفتار محمد با صوفیاست. آنهم پس از کشتن پدر و برادر و همسرش و اسم اینرا هم بگذارد ازدواج. آخر چه جوری می شود اسم اینرا ازدواج گذاشت! آیا می توان در این دنیا زنی را پیدا کرد که جلوی چشم هایش پدر و برادر و شوهرش را بکشند و همان شب هم راضی بشود با قاتلین آنها همخوابگی بکند؟ آیا ذهن انسان می تواند چنین چیزی را بپذیرد؟ اسلام به جوامع ما باورانده که بله می شود.
من خودم از اینگونه برخوردها بشکلی مستقیم رنجی نبرده ام اما شاهد جنایات بسیاری در مورد زنها بوده ام. جنایاتی که مستقیمن از آموزه های اسلامی سرمشق گرفته اند. در محیط کارم و در خانواده ام ظلم های بسیاری را در مورد زنها مشاهده کرده ام. بعنوان پزشگ وارد خانه هایی شده ام که هیچوقت رنگ روز را بخود ندیده اند. در خانواده خودم هم فراوان دیده ام. دختر خواهر خودم در سن دوازده سالگی مجبور شد که همسر پسرعموی چهل ساله اش بشود. زندگی این دختربچه بیگناه از روز اول یک جهنم بدون رحم و گذشت بود. آخرش هم وقتی دید که هیچ راه فراری برایش نیست خودش را به آتش کشید و در ظرف چند دقیقه خاکستر شد. چهار فرزند بی پناه و تنها مانده هم حاصل این ازدواج اجباری و بی رحمانه بود.
--
*نشانه های این اسلام زدگی و درهم ریختگی فکری را در زمینه های ی و در رفتار و گفتار خیلی از مردان ایرانی و ن به اسارت در آمده شان هم می توان دید. بعنوان مثال، هنوز پس از آنهمه فریادهایی که مردم برای آزادی» و استقلال» و جمهوری» در انقلاب ۵۷ سر داده اند و با آنهمه مارکسیست و لیبرال و مسلمان و دکتر شریعتی و پیش نویس قانون اساسی بازهم عبدالکریم سروش می گوید انقلاب ایران تئوری نداشت. و یا بسیاری از روشنفکران ما هنوز نمی توانند واقعیتهای پس از انقلاب را همانگونه که پیش آمده ببینند. چون اسیر ذهنی اسلام زده اند. بعنوان نمونه هنوز نمی توانند باور کنند که اکثریت مردم از روز اول می دانستند آزادی و استقلال و جمهوری چیست و از روی شعور و آگاهی به پای صندوق های رای در دوره اول ریاست جمهوری رفتند. این گروه از روشنفکران اینرا به چشم خودشان دیده اند اما نمی توانند قبول کنند چون ذهن اسلام زده شان بگونه ایی ناخود آگاه بیشتر بسمت خمینی که آرای مردم را نادیده گرفت تمایل دارد تا بسمت مردمی که آرای شان یده شده. چون به هر حال خمینی یک آیت الله بود.


ارزش جان یک زن در اسلام به میزان 580 گرم طلا ، کمتر از بیضه چپ مرد است!

ارزش جان یک زن در اسلام به میزان 580 گرم طلا ، کمتر از بیضه چپ مرد است!

 

خوب دوستان با همدیگر جزوه کوچک قانون اساسی نظام ولایت فقیه در ایران را باز می کنیم تا با قوانین اسلامی بیشتر آشنا بشیم! قبل از شروع کار  قانون مجازات اسلامی در ماده 297 را عینا مرور می کنیم .

ماده 297 : دیه ، قتل مرد مسلمان یکی از امور ششگانه زیر است که قاتل در انتخاب هر یک از آنها مخیر(دارای اختیار) است .

1_ یکصد شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد .

2_ دویست گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد .

3_ یک هزار گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد .

4_ دویست لباس سالم و بدون عیب از حله های یمن .

5_ یک هزار دینار مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن نخود است .

6_ ده هزار درهم مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر درهم به وزن 6/12 نخود نقره باشد .

در ادامه مقدار طلای مندرج در بالا را بر حسب گرم ، بر حسب سکه پهلوی و بر حسب انس محاسبه میکنیم .

هر نخود معادل 48/3 گرم میباشد .( هر مثقال 24 نخودی 64/4 گرم است .) پس هزار سکه نخودی طلا میشود 3480 گرم طلای خالص . وزن هر سکه طلای پهلوی 13598/ 8 گرم است که 322382/7 گرم طلای خالص دارد . با تقسیم مقدار طلای خالص موجود در هزار سکه طلای فرض بر مقدار طلای خالصی که در هر سکه طلای پهلوی وجود دارد ، میتوان تعداد سکه طلای پهلوی را محاسبه کرد .

میزان این دیه بر حسب انس به شرح زیر است .

تقریبا 112 انس  ً 1/31 گرم ( مقدار هر انس ) 3480 گرم وزن کل طلای خالص با توجه به مقدار انس طلای دیه ، میتوان مبلغ آن را در بازار لندن و به نرخ بین اللمل نیز حساب کرد . به طوریکه خواهیم دید ارزش جان یک زن در نظام اسلامی ، نصف این مقدار و ارزش بیضه چپ مرد دو سوم این مقدار میاشد . یعنی ارزش بیضه چپ مرد بیش از 79 سکه طلای پهلوی ( 580 گرم طلا ) از ارزش جان یک زن بیشتر است !

یکی از خنده دارترین و در عین حال ناراحت کننده ترین اصول نام برده ماده 435 آن قانون ، به شرح زیر میباشد .

ماده 435 _ قطع دو بیضه دفعتا دیه کامل و قطع بیضه چپ دو ثلث دیه و قطع بیضیه راست ، ثلث دیه را دارد .

تبصره : فرقی در حکم مزبور بین جوان و پیر و کودک و بزرگ . معلول و سالم و مانند آن نیست .

به این ترتیب در صورت مقایسه ارزش بیضیه چپ مرد با ارزش جان یک زن که دیه آن نصف دیه کامل میباشد متوجه میشویم که فقط ارزش بیضه چپ مرد به میزان یک ششم از ارزش تمام جان یک زن گرانتر است !

غالبا تاکنون در هنگام خواندن این ماده ، این مسئله مطرح می گردید که اگر فرضا یک زن و مرد به دعوا و مشاجره بپردازند و زن به نحوی به بیضه چپ مرد آسیب وارد کند ، مرد میتواند با خیال راحت زن را به قتل برساند و بعد از بازماندگان مقتوله تفاوت دیه بیضه چپ خود را مطالبه کند ! از این طریق حتی چند میلیون هم طلب کار می شود

اما هیچکس نمیتواند تصور نماید که این فرضیه غیر محتمل ، روزی در عالم واقع صورت حقیقی به خود گیرد و تحقق یابد و زنی که به تخم  ، آسیب رسانده است توسط خدای ماده روی زمین به قتل برسد ! این واقعه در ارتباط با یکی از بدبختیهای بسیار بزرگی است که بر جامعه ایران تحمیل گردیده و از نظر ها موهبتی بزرگ محسوب میشد ، و آن جنگ خانمان سوز ایران و عراق است .

در جریان این جنگ هزاران زن جوان که شوهرانشان در جبهه ها کشته شده بودند برای در یافت جیره ارزنده و استفاده از دهها نوع مزایا و امتیاز از جیب مردم ایران مجبور شدند که به سوی بنیاد شهید روی آورند و از این طریق هر یک از نمایندگان خدا توانستند به هر میزان که میتوانستند این ن و دخترا را صیغه کرده و تصاحب کنند . بهانه ها هم این بود که این ن جوان هستند و احتیاج به مرد دارند و اگر نیاز طبیعی آنها را برآورده نکند ، گناهی عظیم مرتکب خواهند شد ! چرا که موجب رواج فحشا میشود .

تعداد این ن بیوه و نیازمندان به قدری زیاد بود که مجبور شدند در تهران خانه به اسم خانه های عفاف و بنیاد ازدواج تشکیل داده و به نحوی کاملا مشروع نیازهای جنسی امت اسلام را برطرف سازند ! گفته میشود یکی از ان متنفذ و وابسته به بنیاد شهید که جهت حمل سهمیه خانواده شهدا به مکه ، جرو رهبران گروه بوده ، به یکی از صیغه های زیبای خود بیش از دیگران علاقه داشته و به همین جهت تاکنون و بارها این صیغه را جزو خدمه گروه و با پرداخت مخارج بنیاد شهید به مکه برده است.

این زن ، یک دختر زیبا از شوهر شهید خود داشته که  بیست و یک ساله بود . این دختر که حاج آقا را به جای پدر خود میشناخته ، مدتی متوجه شده بود که بوسه های حاج آقا یا پدرش دیگر مانند گذشته نیست و از احساس پدری خارج شده است . وی چندین مرتبه این موضوع را به مادر خود گفته بود ، ولی مادرش باور نکرده بود .

حاج آقا در رابطه با کارهای دفتری بنیاد شهید از دخترش کمک میخواهد .یک روز صبح که حاج آقا و دختر خوانده اش در اتاقی مشغول کار بوده اند ، حاج آقا به دربان مسجد میگوید که درب مسجد را ببندد و دیگر کسی را در آن روز راه ندهد تا همه دفاتر و مدارک مرتب شوند . بعد حاج آفا وارد اتاق کار شده و درب را از داخل قفل میکند و به زور در صدد به دخترش بر میآید و دختر هم با لگدی جانانه به میان پاهای حاج آقا کوبیده و با سرعت خود را به تراس رسانده و با گریه و فریاد دربان مسجد و مردم را به کمک طلبیده است .

معمولا اغلب مساجد در صبحها درهایشان را میبندند و کسی جز دربان و احیانا اعضای خانواده وی در آنجا نیست . به همین جهت جز سرایدار کسی در آنجا نیست تا به دختر کمک کند . دختر با التماس و خواهش از دربان درخواست کمک میکرده است . اما دربان در همان لحظه حاج آقا را میبیند که با حال زار و بدون عبا و عمامه ، در حالیکه دست راستش را در میان پاهای خود قرار داده بود از پشت سر دختر پیدا شد و با سرعت پاهای دختر را از زمین بلند کرده و او را با سراز ارتفاع به حیاط مسجد پرتاب میکند .

کمی بعد جسد بیجان دختر را همراه با حاج آقای رنگ پریده که ظاهرا و یا واقعا فریادش از درد به هوا بلند بوده و مرتب با قسم به خدایش خود را بی گناه معرفی میکرده ، با تاکسی به بیمارستان خاتم الانبیا انتقال داده میشوند .

بلافاصله دستگاهای امنییتی مشغول تحقیق میشوند و به چند نفری که کمابیش موضوع را فهمیده بودند دستور میدهند تا یک کلمه از این ماجرا به کسی چیزی نگویند و با افزودن مبلغی بر سهمیه مادر دختر از بنیاد شهید و تهدید مادر از او میخواهند تا هیچ شکایتی از حاج آقا مطرح نکند .

بعد از چند روز ماموران امنیتی پرونده بیماری حاج آقا را همراه خود او از بیمارستان خارج میکنند و با اینکه کسی از حاج آقا شکایتی نکرده بود، اما با وجود یک شاهد عینی در هنگام وقوع قتل در مسجد و چند نفر مطلع از جریان امر ( مادر دختر ، راننده تاکسی و…) مصلحت در آن میبینند تا دادگاه ویژه ت به یک درخواست رسیدگی کند !

در جریان این تصمیم دادگاه ویژه ت در شرح حادثه حاج آقا اعلام میکند که : مقتوله همواره از این که مادرش صیغه من بوده ، ابراز ناخرسندی میکرده و در آن روز از من خواست که صیغه مادرش را پس بدهم . چون من این درخواست را قبول نکردم لذا بین ما مشاجره رخ داد و بعد هم دختر با گفتن این جمله که : حالا که مادرم را طلاق نمیدهی ، من هم کاری میکنم تا دیگر نتوانی کاری انجام دهی و با لگد چند بار محکم به میان پای من زده و بعد برای اینکه آبروی مرا بریزد به جلوی تراس رفته و همانطور که زلیخای گناهکار به یوسف بی گناه تهمت زد ، او هم با فریاد من بی گناه را گناهکار قلمدادکرده است .

من هم در حالیکه از شدت درد به خوب میپیچیدم و از طرفی آبروی اسلام را در خطر دیدم ، خواستم تا او را از این کار بازدارم اما نمیدانم چطور شد که دختر خودش به صحن مسجد سقوط کرد !

سرانجام دادگاه ویژه ت با توجه به موافقت خود حاج آقا در مورد پرداخت دیه قتل ، او را مم ساخته است که دیه کامل یک زن را به مادر دختر پرداخت کند . ولی با توجه به گواهی بیمارستان و پزشکی قانونی مبنی بر اینکه بیضه چپ حاج آقا معیوب شده ؛ مادر دختر محکوم شد تا دیه بیضه چپ حاج آقا را به حاجی پرداخت کند !  اما حاج آقا از حق خدایی خود صرفنظر کرد و به دادگاه اطلاع داد که این مبلغ را به مادر دختر میبخشد !

یک نتیجه گیری جالب این می شه:                  جايگاه زن در اسلام: جائی ميان بيضه های چپ و راست يک مرد

نکته عجیب دیگر این است که فرق بیضه چپ با راست آقایان چیست که دیه چپیه 2 برابر راستیه است! شما می دونید؟


سر بریدن در اسلام

پیشگفتار

 ممکن است شما یک یا چندتا از فیلمهای سر بریدن اسلامگرایان را دیده باشید. اگر ندیده اید به شما توصیه میکنیم حداقل یکی دو تا از این فیلمها را ببینید (البته اگر با دیدن صحنه های بسیار خشن سر بریدن انسانها مشکل روانی یا جسمی برای شما پیش نمی آید)، بعنوان مثال دو فیلم سر بریدن و کتک زدن سربازان روسی توسط اسلامگرایان و همچنین سر بریدن شهروندان نپالی در عراقرا به شما توصیه میکنیم. معمولا بعد از دیدن این فیلمهای هولناک نخستین پرسشی که برای آدمها مطرح میشود این است که این جانوران چرا اینگونه بی رحمانه سر انسانها را از تنشان در حالی که الله اکبر میگویند جدا میکنند؟ تصاویر وحشتناکی هستند، مگر نه؟

در برخی از این فیلمها وقتی سر شخصی را از تنش جدا میکنند آیاتی از قرآن را نیز تلاوت میکنند، آیا اگر سر بریدن یک روش اسلامی باشد و این افراد به دلیل اسلامگرا بودنشان و اینکه از اسلام پیروی میکنند اینگونه جانورخویانه سر انسانها را از تنشان جدا بکنند، شما حاضرید که دین اسلام را دنبال کنید؟ لحظه ای درنگ کنید و به این مسئله بطور جدی فکر کنید. آیا شما میتوانید هوادار دینی باشید که در آن سر انسانها را میتوان در شرایطی از تنشان جدا کرد؟

امیدوارم پاسخ شما منفی باشد، و اسلام آنچنان انسانیت شما را از بین نبرده باشد که پاسخ مثبت به این پرسش دهید. بیشتر مسلمانانی که این تصاویر وحشتناک را میبینند شگفت زده از خود میپرسند مگر ممکن است اسلام چنین چیزی را قبول داشته باشد؟ خوشبختانه بیشتر انسانها وقتی با این پرسش روبرو میشوند میگویند اگر اسلام واقعا چنین کاری را تایید کرده باشد من هرگز دیگر خود را مسلمان نخواهم خواند، و این از خوی انسانی است که از هر انسانی میتوان آنرا انتظار داشت.

حال پرسش  اصلی این است، آیا اسلام اینکار را تایید کرده است؟ اگر شما نیز بدنبال پاسخ مناسبی به این پرسش بسیار مهم هستید، به جای درستی آمده اید. شاید برای مسلمانانی که تابحال قرآن نخوانده اند و یا به مرور تاریخ و زندگی پیامبر اسلام و اطرافیانش نپرداخته اند بسیار غیر قابل تصور باشد که چنین کارهای وحشتناکی در دینشان وجود داشته باشد و یا اینکه پیامبرشان آن کارها را انجام داده باشد. همینطور برای غیر مسلمانان نیز عجیب خواهد بود که چگونه ممکن است دومین دین بزرگ جهان چنین کار وحشیانه ای را تایید کرده باشد و حتی پا را فرا تر گذاشته و دستور سر بریدن به مسلمانان داده باشد، زیرا بیشتر مردم از یک دین انتظار دارند که انسانیت را تشویق کند نه سر بریدن را.

متاسفانه باور بیشتر مردم نسبت به اسلام باوری واقعی نیست، آنها بدون اینکه در مورد اسلام مطالعه کرده باشند و یا اینکه با آن آشنایی واقعی داشته باشند هرچیز که خوب است را به اسلام نسبت میدهند و آنرا از همه زشتی ها بری میدانند. در این نوشتار اما گوشه ای از چهره ای مستند و واقعی و تاریخی از اسلام را که معمولاً از دید عوام و ناآگاهان نسبت به اسلام پنهان میماند به شما نشان داده خواهد شد و به شما اثبات خواهد شد که سر بریدن یک کار صد درصد اسلامی است و اگر پاسخ شما به پرسشی که بالاتر مطرح کردیم منفی بوده باشد شما باید اصولا بعد از آگاهی از این پلیدی های اسلام، آنرا کنار بگذارید، یا با مسلمان ماندنتان، بر این جنایت و کار وحشتناک مهر تایید بزنید، انسانیت خود را زیر پا بگذارید و مسلمان بمانید.

سر بریدن در قرآن

قرآن کتابی است پر از آیاتی که در آنها دستور جنگ و قتال و قتل و کشتار به مسلمانان داده میشود. برای کسانی که تابحال قرآن را نخوانده اند، یا آنرا تنها به عربی خوانده اند و معنی آنرا به زبان مادریشان درک نکرده اند شاید این مسئله خیلی عجیب و باورنکردنی به نظر برسد. برای هیچ انسان انساندوستی قابل قبول نیست که خدا اینقدر بخواهد انسانها را به جان هم بیاندازد و به یک عده از آنها دستور بدهد که عده ای دیگر را بکشند. اگر تابحال آیات قتل و جنایت قرآن که ما نام آنها را آیات جنایی گذاشته ایم را نخوانده اید، اکنون وقت آن است که با این آیات آشنا شوید، برای سیاهه ای کامل از این آیات به بخشی از تارنمای زندیق با فرنام آیات جنایی قرآن» مراجعه کنید.

 

قطع متن………

من اینجا جوابی را که یکی از سایت های اسلامگرایان به این مقاله داده بود پیدا کرده ام که بهتر است آن را بررسی کنیم آن فرد گفته بود:

((این فرد برای پیاده کردن اغراض خود، برداشت شخصی خود را از ترجمه ی آیات، با استفاده از ترجمه ی گنگ آقای آیتی (گو اینکه هیچ ترجمه ای از قرآن گویا نیست) اعمال کرده و به بیان دیگر آیات را تحریف کرده است))

  جالب است که ترجمه آیتی را همه فقها قبول دارن به جز شخص نویسنده مطلب ! ها این ترجمه را از بهترین ها می دانند و توصیه استفاده از این ترجمه را بسیار کرده اند اگر شک دارید می توانید همین الآن قرآن منزل خود را بیاورید و بازش کنید و همه ترجمه ها را با آن چک کنید یا ترجمه های مختلف قرآن را به صورت آنلاین چک کنید

ادامه متن…….

 

البته ما در اینجا نمیخواهیم در مورد تمامی آیات جنایی قرآن صحبت کنیم، در اینجا فقط آیاتی را که مربوط به سر بریدن میشوند یاد آور خواهیم شد. به آیه زیر توجه کنید:

سوره محمد آيه 4

فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.

چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند

زدن گردن کافران به چه معنی است؟ در این آیه به صراحت آمده است که حکم خدا، زدن گردن کافران یا بعبارت دیگر همان بریدن سر آنان است. آیا شما به چنین خدایی باور دارید؟ ممکن است بگویید باید دید معنی کافر چیست، معنی کافر را میتوانید در نوشتاری با فرنام خوب شما بايد ببينی کافر يعنی چی!» بخوانید تا مطمئن شوید معنی کافر چیزی را از زشتی این آیه تغییر نمیدهد.

ممکن است بگویید این آیه دارد در مورد جنگ صحبت میکند، درست است! اما در اسلام دو نوع جنگ وجود دارد، به یکی جهاد ابتدائی میگویند و به دیگری جهاد دفاعی. در جهاد ابتدائی مسلمانان به سایر کشورها حمله میکنند، مانند مسلمانان اولیه که در زمان عمر و به م و تایید امام علی به ایران حمله کردند، یا خود پیامبر اسلام که به سایر قبایل حمله میکرد. بنابر این، در حالت جنگ بودن زیاد چیزی را تغییر نمیدهد، اگر مسلمانان مجاز باشند که به نامسلمانان (کافران) حمله کنند، درست مانند این است که اجازه داشته باشند سر آنها را ببرند. اگر فکر میکنید جهاد تنها یک چیز دفاعی است، سخت در اشتباه هستید، برای اثبات اینکه جهاد تنها دفاعی نیست به نوشتاری با فرنام سفسطه در مورد آیات جنایی قرآن، که این آیات جنبه دفاعی دارند! مراجعه کنید. از این گذشته این فیلم نیز در زمان جنگ گرفته شده است، آیا به نظر شما بریدن سر انسانها در شرایط جنگی عادلانه و انسانی است؟

 

قطع متن………

اگر حوصله خواند مقاله کافر کیست را ندارید توجه کنید که یکی از سایت های اسلامی پاسخ داده بود

 ((این آیه در باره ی کافران حربی است نه هر کافری))

جواب ما: تعریف کافر حربی از یکی از پایگاه های معتبر دینی (پایگاه اطلاع رسانی حوزه) :

کافر حربی، کسی است که با مسلمانان در حال جنگ است و یا اعلان جنگ نموده است

یعنی کسی که در هر صورتی با مسلمانان در حال جنگ است کافر حربی است! از این پررویی ها انگشت به دهان آدم میماند که حتی کسی را که خودشان به او حمله کرده اند و در حال جنگ با مسلمانان است را هم کافر حربی می نامند پس این مساله هیچ تغییری در نتیجه گیری ما حاصل نمی کند و حتی به سود ما هم هست بسیاری از این عزیزان!  جان و مال کافر حربی را حلال میدانند

ادامه متن…….

 

اگر همان آیه اولی کافی نیست برای اینکه شما قبول کنید سر بریدن سنتی کاملاً اسلامی و روشی اسلامی برای روبرو شدن با غیر مسلمانان است، به آیه دیگری نگاه کنید،

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 12 صفحه 179

إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ.

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.   

برای چه باید بر گردن کافران زد، یا بعبارت دیگر سر آنها را برید و از تنشان جدا کرد؟ مگر کافران چه جرمی را مرتکب شده اند که باید شمشیر را بر گردن آنها گذاشت و سرشان را از تنشان جدا کرد؟ پاسخ این پرسش را در آیه بعدی بیابید،

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 13 صفحه 179

ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن يُشَاقِقِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ.

زيرا با خدا و پيامبرش به مخالفت برخاستند و هر که با خدا و پيامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت خدا سخت است.

دلیلش را متوجه شدید؟ چون کافران با خدای اسلام و پیامبرش به مخالفت برخاستند! یعنی اگر کسی به مخالفت با اسلام برخیزد باید گردن او را زد و انگشتانش را قطع کرد. شاید در اینجا شما در حالتی نباشید که بتوان با شما شوخی کرد، اما پرسشی که اینجا مطرح است این است که آیا باید اول گردن کافران را زد بعد انگشتانشان را قطع کرد یا اول انگشتانشان را قطع کرد بعد گردنشان را زد؟

یکبار دیگر به آیه 13 ام سوره انفال نگاه کنید، آیا یک دین میتواند فاشیست تر از این باشد که بگوید چون افرادی مخالف آن دین هستند شایسته این هستند که سرشان بریده شود و انگشتانشان قطع شود؟ آیا در شأن شما است که چنین دینی را برگزیده باشید؟ از دیدن این فیلم چه احساسی به شما دست داد؟ آیا شاد و آرام شدید؟ اگر این فیلم شما را شاد و آرام نکرده است بدانید که مسلمان خوبی نیستید، زیرا بریده شدن سر کافران و قطع شدن دستهای آنها باید از نظر قرآن شما را شاد و آرام کند. باور نمیکنید؟ آیه 10 ام همین سوره را بخوانید،

سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه 10 صفحه 179

وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ

و آن کار را خدا جز برای شادمانی شما نکرد و تا دلهايتان بدان آرام گيرد و ياری تنها از سوی خداست که او پيروزمند و حکيم است

حالا باور کردید که مسلمان خوبی نیستید؟ اگر استعداد مسلمان بودن را داشتید باید از دیدن این صحنه ها شاد میشدید و دلتان آرام میشد، یکبار دیگر آیات 10 تا 13 سوره انفال را بخوانید، یا اصلاً یکبار سوره انفال را از اول تا آخرش بخوانید، ممکن است انسانیت شما از مسلمانیتان بیشتر باشد، در این صورت نباید بیش از این ننگ مسلمانی را بخود بخرید. بعید است این جانور خویی و درندگی برازنده هیچ انسان بالغ، عاقل و غیر بیماری که در قرن 21 ام زندگی میکند باشد.

شاید بپرسید که کدام کافران باید سرشان بریده شود؟ قرآن مسلمانان را به جنگ با کدام انسانها تشویق میکند؟ بنابر باور بیشتر علمای اسلام، سوره توبه آخرین دستور العمل رفتار مسلمانان با نامسلمانان را داده است، به آیه 29 سوره توبه دقت کنید.

سوره توبه آیه 29 صفحه 192

قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ.

با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.

نتیجه منطقی این است که از نظر اسلام نه تنها بریدن سر کسانی که خدا را قبول ندارند، و کسانی که قیامت را قبول ندارند، و مسیحیان و یهودیانی که قوانین اسلامی را نمیپذیرند اشکالی ندارد بلکه جنگیدن با آنها از احکام اسلام است و بریده شدن سر آنها موجب شادمانی و آرامش دل مسلمانان راستین میشود.حال این کافران را باید در کجا یافت و کشت و سرشان را برید؟ پاسخ را در سوره توبه آیه 123 بیابید.

سوره توبه آیه 123

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.

ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!

کسانی که در این فیلمها سر میبریدند همان مسلمانان راستینی هستند که با قرآن و قوانین اسلامی آشنایی بیشتری از مسلمانان آماتوری که امیدواریم شما یکی از آنها باشید دارند. به همین دلیل است که سر کافرانی که نزدیکشان هستند را میبرند و الله اکبر میگویند و بعد هم شاد میشوند و به کار خود افتخار میکنند. در ادامه نشان خواهیم داد که سر بریدن در احادیث نیز وجود دارد و خود پیامبر اسلام و مسلمانان اولیه اینکار را میکرده اند.

آیا از این پس به قرآن باور خواهید داشت؟

سر بریدن در حدیثو تاریخ اسلام

بعد از اینکه دیدیم قرآن چگونه سر بریدن را قانونی و مجاز میداند و آنرا به مسلمانان تجویز میکند، بد نیست به تاریخ اسلام نگاه کنیم تا ببینیم آیا پیامبر اسلام و پیشوایان دینی همچون علی نیز به این کار دست میزده اند یا نه. سر بریدن آنقدر در بین مسلمانان رایج بوده است که نمونه آوردن را و انتخاب نمونه های مناسب را بسیار دشوار میکند، ما در اینجا تنها به چند مورد از ترور ها و یک مورد از قتل عامهای پیامر اسلام اشاره میکنیم.

مورد نخست، سفیان ابن خالد

سفیان ابن خالد رئیس یک قبیله است که برای دفاع از قبیله خود از تازش پیامبر اسلام اردوگاهی نظامی را ایجاد کرده بود. پیامبر اسلام با ترور او را میکشد.

در سال 625 میلادی. قبایل متعدد بنی لیحان پس از اینکه از قتلها و غارتهای متعدد مسلمانان رنج بردند، در کنار رئیس قبیله شان سفیان ابن خالد جمع شدند تا پیرامون مشکلاتی که مدام از طرف مسلمانان بر آنها وارد میشد با یکدیگر گفتگو کنند. جاسوسان محمد او را از این قضیه مطلع کردند. او عبدالله بن انیس، را دستور داد تا برود و خالد را بکشد. عبدالله به تنهایی نزد او رفت، و خود را داوطلبی برای جنگ با محمد معرفی کرد او (عبدالله) وقتی که به او نزدیک شد در حالی که کسی حضور نداشت، سرش (سر خالد را) برید و با خود حمل کرد. او فرار کرد و توانست خود را سالم به مدینه برساند و در مسجد مدینه به حضور محمد رسید. محمد به او خوش آمد گفت و او را از نتیجه کارش پرسید، عبدالله با نشان دادن سر قربانی اش پاسخ داد. محمد آنقدر از این پیروزی شاد شده بود که عصای خود را به او بخشید. و به او گفت این عصا در روز آخرت میان من و تو قرار میگیرد، براستی که افراد بسیار اندکی هستند که در آن روز چیزی خواهند داشت تا بر آن تکیه کنند. (1)

برای جزئیات و منابع بیشتر پیرامون قتل سفیان ابن خالد به نوشتاری با فرنام سفیان ابن خالد » مراجعه کنید.

مورد دوم، کنانه ابن ربیع

کنانه ابن ربیع رئیس یهودیان خیبر بود که در جنگ خیبر به دست مسلمانان اسیر میشود. پیامبر اسلام او را برای اینکه محل اختفای اموالش را فاش کند شکنجه میکند و او زیر همین شکنجه ها جان میدهد، پیامبر اسلام در همان شب در حالی که نزدیک 60 سال سن داشت با زن 17 ساله او، صفیه همبستر میشود.

بعد از اینکه محمد به استحکامات خیبر حمله برد و جمعیت را بطور ناگهانی (و نه از پیش مقرر شده) مورد حمله قرار داد، مسلمانان ساکنان زیادی را کشتند تا اینکه نهایتاً آنها تسلیم شدند. محمد به آنها اجازه داد که مکان زندگیشان را ترک کنند، اما آنها باید اموال خود را به فاتح این جنگ میدادند. در میان اسرا کنانه، رئیس یهودیان خیبر بود و عموزاده اش. محمد هردوی آنها را متهم به پنهان کردن گنجها و ثروتهای ثروتمندانشان کرد، بویژه گنجهای بنی نضیر، که او بواسطه ازدواج با صفیهرئیس دختر آن قبیله بدست آورده بود. محمد از او پرسید ظرفهای طلا کجا هستند؟، آن ظرفهایی که به مردم مکه قرضشان میدادی». آنها اعتراض کردند و گفتند که دیگر آن مالها را در اختیار ندارند. محمد گفت اگر شما آن مالها را داشته باشید، و از من مخفی کنید و من از این مسئله آگاه شوم، جان شما و جانهای خانواده هایتان را خواهم ستاند». آنها گفتند که اینگونه باشد. یک یهودی خائن جایی که قسمتی از گنجها در آن دفن شده بود را به محمد نشان داد. بعد از این اکتشاف کنانه به سختی شکنجه شد. بر روی سینه اش آتش گذاشتند و نفس او تقریبا بند آمده بود»، تا بلکه اعتراف کند که باقی گنجها را کجا گذاشته است. در این هنگام محمد دستور داد که سر آن دو را از گردنشان جدا کنند.

برای جزئیات و منابع بیشتر پیرامون قتل کنانه ابن ربیع به نوشتاری با فرنام کنانه ابن ربیع» مراجعه کنید.

مورد سوم نضر بن الحارث

نضر ابن حارث یکی از هم قبیله ای های محمد بوده است که با او همواره مخالفت میکرده است، او اشعاری که از ایرانیان آموخته بود را در مقابل قرآن محمد میسرود و با اینکار خشم محمد را برانگیخته بود. نضر در جنگ بدر به دست مسلمانان می افتد و محمد دستور میدهد امام علی او را از میان اسیران بیرون کشیده و سرش را ببرد.

او عبدالدر را در گروه مطمعون (مکّیانی که منابع غذایی را برای حج کنندگان فراهم میکردند نماینده میکرد، و قدرت قابل توجهی در مکه داشت. او مخالفتی شدید با پیامبر داشت، او پیامبر را تمسخر میکرد و وقتی که محمد از نابودی و سرنوشت تلخ ملت های کهن (عذابهای آسمانی در قرآن) سخن میگفت او  از بزرگی و شکوه پادشاهان ایران سخن میگفت. او همچنین محمد را محکوم میکرد که او تنها  از داستانها و افسانه های گذشته (اساطیر الاولین) یاد میکند و گفته میشود که دو آیه قرآن که دقیقا به همین مسئله اشاره میکنند (سوره انفال آیه 31 و المطففين 13) در مورد او آمده است. همچنین گفته میشود که قرآن به او بیش از هر کس دیگری از دشمنان پیامبر اشاره میکند، (سوره الانعام آیه 8 و 9، سوره الجاثیه آیای 6 تا 8) او در جنگ بدر شرکت کرد و جزو اسرای مشرکین بود. محمد او را شخصاً کشت و علی سرش را با یک ضربه شمشیرش از تنش جدا کرد، اما این واقعیت قابل مباحثه است زیرا یک حدیث میگوید که شدید ترین عذابها در قیامت برای ملعونینی است که پیامبری را کشته اند یا پیامبری آنان را کشته است. معتبر ترین نسخه از این ماجرا آن است که علی ابن ابیطالب او را با شکنجه پس از اینکه او را با بندی بسته  بود در مکانی که السفرا نامیده میشد کشت. (2)

برای جزئیات و منابع بیشتر پیرامون قتل نضر بن الحارث  به نوشتاری با فرنام نضر بن الحارث » مراجعه کنید.

مورد چهارم، قتل عام بنی قریظه

بنی قریظه نام یکی از قبایل یهودی ساکن مدینه بوده است، پیامبر اسلام آنها را بعد از جنگ خیبر بدون هیچ دلیلی محکوم به خیانت میکند و به آنها حمله کرده و بعد از اینکه آنها را مدتی محاصره میکند، باعث میشود تا علی و زبیر ابن عوام تمام مردان بالغ این قبیله را سر ببرند و جسد آنها را در گودالهایی که در وسط بازار مدینه کنده شده بود بیاندازند.

پس بفرمود تا در بازار مدینه خندقی فرو بردند (پیامبر به بازار مدینه که هم اکنون نیز در بازار مدینه در همان مکان است رفت و گودالهایی در آنجا حفر کردند) و  جهودان بنی قریظه را یک یک می آوردند و گردن میزدند و در آن خندق می انداختند، تا نهصد مرد از ایشان گردن بزدند. و بعد از این حیی ابن اخطب را بیاوردند که در یهود هیچ کس از وی مهتر(شریفتر، در مقام بالاتر) نبود و دشمنی عظیم تر از وی نبود پیغمبر را، علیه السلام، و از همه لشکر انگیزتر و در غزو خندق بیشتر تحریض (دشمنان را بر علیه مسلمانان تحریک) نمود، چون او (در حالیکه عبایی که با تصاویر شکوفه ها تزیین شده بود را بر تن داشت و همه جای آنرا سوراخهایی به اندازه انگشت کرده بود تا مسلمانان این لباس را بعنوان غنیمت از او نستانند، و در حالی که دستانش را به گردنش بسته بودند) را پیش سید، علیه السلام، آوردند، دستهای وی بازکردند که بسته بودند گفت: یا محمد، هیچ پنداشت نمی کنم که با تو خصمی نکرده ام و آنچه جهد و جد بود بجای آوردم و در عداوت تو هیچ فرو نگذاشته ام (اصلاً از دشمنی با تو پشیمان نیستم)، لکن هرکی خدای تعالی در حق وی تقدیر خذلان کرده باشد، هر آینه مخذول بود (هرکس خدا را خوار کند، خدا نیز او را خوار خواهد کرد) و من از آن نمیترسم که تو مرا بکشی، که بنی اسرائیل همه بدین راه رفته اند و هیچ یک بمرگ خود نمرده اند (و کشته شدن و قتل عام شدن یهودیان برای ایشان از پیش گزارش شده است). و لفظ حیی بن اخطب که با سید علیه السلام کرد این بود: اما والهه ما لمت نفسی فی عداوتک، و لکنه من یخذل الله یخذل. پس او را  نیز بکشتند (درحالی که نشسته بود گردنش را قطع کردند).  (3)

برای شرح کامل جزئیات ماجرای قتل عام بنی قریظه و اسناد تاریخی بیشتر به بخشی با فرنام در ماجرای بنی قریظه واقعا چه اتفاقی افتاد؟ مراجعه کنید.

 

با مطالعه تاریخ میتوان دریافت که گویا یکی از کارهای امام علی سر بریدن بوده است، بعنوان مثال

  • امام علی و یارانش در یک روز، 2500 نفر از خاندان (ازد) را سر بریدند، به نحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد. (مروج الذهب جلد اول ص 729).

 

  • امام علی در نبردی به نام (لیله الحریر) چیزی بالغ بر 500 تا 900 تن را کشت. (منتهی الامال، جلد اول، ص 153).

 

  • عبد الله خررمی با 70 نفر از همراهانش از بیم جان به دژی پناه برد. به دستور امام علی، دژ به آتش کشیده شد که در جریان آن تمامی این افراد زنده زنده در آتش سوختند، بطوری که بوی گوشت بریان شده این انسانهای نگون بخت در هوا پخش و مردم را آزار داد. (علی مرزی نامتنهای ، حس صدر، ص 199).

 

  • بعد از مرگ محمد پیامبر اسلام عده ای از مردم قبایل از اسلام برگشتند و عوامل پیغمبر اسلام را کشتند، و از شادی مرگ محمد به نشان گفتند که دستهای خود را حنا بگذارند (قصص النیا نیشابوری ص 455)  ابوبکر، عمر و علی بفوریت دستور دادند که هرکه که از دین برگشته گردن زنند و با آتش بسوزانند و زن و بچه اشان را به اسارت برند (تاریخ طبری جلد 4 ص 1379، 1380، 1394 و 1407 و جلد 6 ص 2420 و 2665).

 

  • شاعری بنام (حویرث بن نقیذ) که با سخنان شیوا و افشاگرایانه خود موجبات اذیت و آزار محمد پیامبر خدا را بر انگیخته و همچنین شتر دختران محمد، فاطمه و ام کلثوم را رم داده بود به فرمان محمد رسول خدا و توسط علی امام اول شیعیان در جریان یک توطئه به قتل رسید (طبری ج 3 ص 18 و سیره ابن هشام ج 2 ص 273).

 

  • امام علی شاهرگ مردانی را برید و بمانند مرغان نیم بسمل آنان را در بیابان رها کرد تا با شکنجه بمیرند (امام علی عبد الفتاح جلد 5 ص 27).

 

  • پس از شکست ائیل، محمد پیامبر اسلام به علی دستور داد که نضر پسر حارث را سر بریدند. همینطور در منطقه ای دیگر به نام الظیه از میان اسرا، عقبه پسر ابی معیظ بدستور محمد و بدست علی سر بریده شد. (منتهی الامال جلد اول ص 57).

 

  • مردی به نام عتبه که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکر اسلام بصورت محمد تف کرده بود، بوسیله علی سر بریده شد (تاریخ طبری جلد 5 ص 1103).

.

ممکن است گفته شود سر بریدن در آن دوران به این دلیل صورت میگرفت که راه دیگری برای کشتن در جنگ وجود نداشت، و سر بریدن در همه جا رایج بود. اما این قضیه نمیتواند واقعیت داشته باشد، کشتن انسانها به روشهای مختلفی ممکن است، لازم نیست حتماً سر انسان کاملا از تنش جدا شود. هدف اسلامگرایان از سر بریدن همانگونه که هم اکنون نیز چنین است ایجاد رعب و وحشت در دل کافران و همچنین ایجاد آرامش و شادی در دلهای بیمار خودشان است.

نظر شما راجع به اشخاصی که در این فیلمها سر میبرند چیست؟ این همه منابع تاریخی از معتبر ترین کتابهای تاریخ اسلام همه و همه نشان میدهند که پیامبر اسلام نیز همانقدر انسان بوده است که اشخاصی که در این فیلمها سر میبرند انسان هستند. آیا چنین پیامبری را دنبال خواهید کرد؟ در تاریخ گزارش نشده است که محمد خود با دست خود سر کسی را بریده باشد، اما شاید در هیچ تاریخی نتوان شخصی را پیدا کرد که به اندازه امام علی با دست خود سر بریده باشد، براستی که او اگر رکورد دار تاریخ در سر بریدن نباشد جزو ده سر بر و گردن زن بزرگ تاریخ است، آیا شما به این دین و پیشوایان جانی اش باور دارید؟

بی اطلاعی اکثر مسلمانان از این آیات

من با خیلی ها که صحبت می کردم به کلی از این مطالب و آیات سر بریدن بی اطلاعند امتحان این موضوع خیلی راحت است, کافیه این مطلب را از پدر و مادر یا معلم دینیتون بپرسید تا ببینید یا اصلا از این مساله بی اطلاعند یا اطلاعات کمی دارند و وقتی آن ها را با این آیات روبرو می کنید شکه می شوند. نمونه های زیادی در اینتر نت می تونید پی دا کنید اینجا یک نمونه از آن را از یک فعال حقوق بشر می بینید:

اینجانب با توجه به وظیفه ای که در کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان داشتم ، بارها شاهد صحنه های تکان دهنده بودم از جمله آنکه وقتی در دفتر هرات بودم ، خانمی را آورده بودند که گوش و بینی اش بریده شده بود.که بلاخره با تلاش حقوق بشر فرد مجرم دستگیر و به پنجه قانون سپرده شد.و یا خانم دیگری که از طبقه دوم بیرون انداخته شده و از ناحیه کمر و گردن دچار قطع نخاع گردیده بود. و حال تصویر دختر ۱۸ ساله افغان که بینی اش توسط طالبان بریده شده است در جلد مجله آمریکائی تایم نشر شده است که نفرت هر بیننده ای را نسبت با طالبان بیشتر میکند.تا آنجائیکه که از اسلام و قرآن شریف میدانیم و خوانده ایم ، هیچ وقت اسلام دستور سربریدن و قطع اعضای بدن نداده است

نتیجه گیری

آشکار است که سر بریدن سنتی کاملاً اسلامی است، هم در قرآن به آن اشاره شده و از مسلمانان خواسته شده که سر ببرند، هم در حدیث. هم مسلمانان اولیه سر انسانها را از تنشان جدا میکردند و هم پیشوایان دین مانند پیامبر اسلام و امام علی، آیا شما واقعاً میتوانید برای این انسانها و این دین احترامی قائل باشید؟

حال تصمیم گیری با شما است، یا انسانیت و تمدن را انتخاب کنید یا اسلام و توحش را. یا سر بریدن را انتخاب کنید و پیامبر و امامی که همچون انسانهای جانور خویی که در این فیلم ها دیدید سر انسانها را میبریدند را دنبال کنید. اگر شما نیز همچون ما انسانیت را بر اسلام ترجیح میدهید، پیوستن شما را به اجتماع انسانگرایان سکولار تبریک میگوییم


(اعراب با كنيزان بدون ازدواج هم خوابه مي شدند. قران اين سنت را تاييدكرد. احزاب/52: بعد از اين هيچ زني برتو حلال نيست و نيز زني به جايشان اختياركردن،هرچند تو از زيبايي او خوشت آيد،مگر ني كه به غنيمت بدست تو افتد.

 

نسا/24:نيز ن شوهر دار برشما حرام شده اند مگر آنانكه به تصرف شما در امده اند.

  محمد خود نيز باماريه كنيز حفصه بدون ازدواج هم خوابه شد)

 

بخشيدن قاتل بخاطر اين كه قاتل گفته، مقتول به پيامبر دشنام داده غير قابل قبول است.اگر قاتل براي نجات   خود از مجازات دروغ گفته باشد چه؟ اين داستان درباره عدالت محمد چه مي گويد؟درطول 1400 سال چند مرد با استناد به اين حديث از مجازات كشتن ن بي گناهشان فرار كرده اند؟

يكي ديگر.سنن ابوداوود/كتاب 38 حديث4349:

علي بن ابوطالب روايت مي كند:يهوديي به پيامبر دشنام داد.مردي با او گلاويز شد تا او را كشت .محمد اعلام كرد كه او خون بها ندارد.

اين اسان نيست كه اين داستان ها راكسي بخواند و تكان نخورد. اين غيرقابل قبول است كه اين داستانها ساختگي باشند .چرا مؤمنين،كه مي كوشند پيامبر را مهربان و با ترحم نشان دهند، براي پيامبرشان اين داستانها را ساخته اند كه او را حاكمي بي رحم نشان مي دهد؟

 

من ديگر نمي تواستم اين رفتار ظالمانه را  باكساني كه اسلا م را نياورده اند،بپذيرم. ايمان يك امر شخصي است.من ديگر نمي توانستم بپذيرم كه مجازات كساني كه به اسلام انتقاد دارند مرگ است.ببينيد محمد باكساني كه ايمان نمي آوردند چگونه رفتار مي كرد.

   سنن ابوداوود/كتاب 38 حديث 4359:

عبدالله ابن عباس روايت مي كند: مجازات، كساني كه با خدا و پيامبرش مي جنگند و با نيرو و قدرتشان درزمين شرارت مي كنند، اعدام،مصلوب كردن،يا بريدن دست و پا از جهت مخالف(مثلا دست راست و پاي چپ)،و يا تبعيد (بيشترين  بخشش در مورد مشركين ) است. حتي اگر  قبل از دستگيري توبه كنند اين مانع اجرا مجازاتي كه شايسته آنند نمي شود.

 

چگونه پيامبر خدا انسان هايي كه در مقابل پذيرش او مقاومت مي كنند مصلوب يا ناقص العضو مي كند؟آبا اين چنين شخصي مي تواند پيامبر خدا باشد؟چه بهتر بود كه او مردي اخلاقي تر و داراي شهامت اخلاق و تحمل مسؤليت بود.

من اين حقيقت را نمي توانم بپذيرم كه محمد در يك روز 900   يهودي را كه در حمله اي كه خود شروع كرده بود اسير وسپس قتل عام كرد.

سنن ابوداوود كتاب38 حديث4390

عطيه القريضي  روايت ميكند: من درميان اسيراني بودم كه از بني قريضه دستگير شده بودند.انها ما را آزمايش مي كردند هركس موي زهارش در آمده بود مي كشتند و هركس در نيامده بود نمي كشتند .من موي زهارم در نيامده بود مرا نكشتند.

 

هم چنين من اين روايت را تكان دهنده يافتم

سنن ابوداوود كتاب38 حديث4396:

جابر بن عبدالله روايت مي كند: ي را نزد پيامبر آوردند فرمود اورا بكشيد.گفتند يا رسول الله او مرتكب ي شده.پس فرمود:دست او را ببريد.پس دست راستش را قطع كردند.بار ديگر همان را نزد پيامبر آوردند فرمود او را بكشيد گفتند يا رسول الله او مرتكب ي شده پس فرمود پاي او را قطع كنيد.پاي چپش را قطع كردند.بار سوم او را نزد پيامبر آوردند فرمود او را بكشيد گفتند يا رسول الله او مرتكب ي شده پس فرمود دست او را قطع كنيد.دست چپش را قطع كردند.بار چهارم او را نزد پيامبر آوردند فرمود او را بكشيد گفتند يا رسول الله او مرتكب ي شده پس فرمود پاي او را قطع كنيد.پس پاي راستش را قطع كردند

بار پنجم او  را نزد پيامبر آوردند فرمود او را بكشيد  .بنابراين  ما او را برديم و كشتيم و او را كشيده و در چاهي انداختيم و روي او سنگ ريختيم.

 

بنظر مي رسد محمد قبل از شنيدن قضيه حكم مي كرده است.و هم چنين با قطع دست يك هيچ راهي غير از گدايي براي او نمي ماند.همچنين با بدنام شدن بعنوان يك مردم از او متنفر مي شوند.وتنها راه امرار معاش براي او ي مي ماند.

 

بعد از سالها زندگي درغرب و ديدن انسانيت و مهرباني از پيروان ديگراديان يا بي دينان كه مرا دوست مي داشتند و مرا بعنوان دوست مي پذيرفتند و مرا در قلب و زندگيشان جاي مي دادند ديگر نمي توانستم بپذيريم كه اين احكام كه در قران آمده سخنان خدا هستند.

مجادله/22:

نمي يابي مردمي را که به خدا و روز قيامت ايمان آورده اند ولي با كساني كه با خدا و پيامبرش مخالفت مي ورزند دوستي كنند هرچند آن مخالفان پدران يا برادران يا فرزندانشان يا قبيله انها باشند

ال عمران/1-120:

اي كساني كه ايمان اورده ايد،دوست و همرازي جز هم كيشان مگيريد،كه ديگران از هيچ فسادي در حق شما كوتاهي نمي كنند و خواستار رنج شمايند و كينه توزي از گفتارشان اشكار است و آن كينه كه در دل دارند بيشتر از انست كه بر زبان مي اورند. آيات را برايتان اشكار كرديم اگر عاقل باشيد.

اگاه باشيد شما آنان را دوست داريد و انان شما را دوست ندارند. شما به همه اين كتاب ايمان اورده ايد .چون شما را ببينند گويند :ايمان اورده ايم چون به خلوت روند از كينه انگشت بدهن مي گزند .بگو بميريد هر اينه خدا انچه در دل داريد اشكار مي كند

اگر خيري بشما رسد اندوهگين شوند و اگر مصيبتي رسد شاد شوند اگر برد بار باشيد از مكرشان در امانيد كه خدا برهمه چيز احاطه دارد.

مايدة/51:

اي كساني كه ايمان آورده ايد يهود را به دوستي نگيريد .انان دوستان همديگرند.هركس از شما انها را به دوستي گيرد در زمره انهاست و خدا ستمگران را راهنمايي نمي كند.

 

من گفته هاي بالا را بي پايه يافتم.شاهد من بحران بوسني و كوسوو است؛زماني كه كشورهاي مسيحي براي آزادي مسلمانان با يك كشور مسيحي جنگيدند.تعداد زيادي دكتر يهودي داوطلبانه به پناهندگان كوسوو كمك مي كردند.عليرغم اين حقيقت كه در جنگ دوم جهاني مسلمانان البانيايي طرف هيتلر را گرفتند و او را در كشتار همگاني يهود كمك كردند.برمن معلوم شده است كه مسلمانان بوسيله انسان هايي كه پيامبر ما از ما خواسته كه از انها نفرت داشته باشيم ،خود را از ازانها جدا كنيم،انها  را بزور براه خود بياوريم ويا انها را بكشيم يا مطيع خود كنيم واز انها جزيه بگيريم،پذيرفته شده اند.چه احمقانه است!چه رقت انگيز است!چقدر غير انساني است!تعجب نيست كه اين همه نفرت غير قابل باور از غرب ويهود در ميان مسلمانان وجود دارد.اين محمد بود كه تخم كينه ونفرت وبي اعتمادي از غير مسلمين را دردل پيروانش كاشت.مسلمانان با اين همه پيام نفرت كه از زبان خدا در قران است چگونه مي توانند با ديگر مليت ها معاشرت كنند؟

 

بسياري از مسلمانان به كشورهاي غير مسلمان مهاجرت كردند و با آغوش باز پذيرفته شدند. بسياري وارد سياست شده و جزء نخبگان حاكميت شدند. ما از تبعيض در كشورهاي غير مسلمان رنج نمي بريم .اما ببينيد پيامبر خدا در مورد رفتار با غير مسمانان وقتي ما در اكثريت هستيم چه مي گويد:

توبه/29:

با كساني از اهل كتاب كه به خدا و روز قيامت ايمان نمي اورند و چيزهايي كه خدا و پيامبرش حرام كرده اند برخود حرام نمي كنند و دين حق را نمي پذيرند جنگ كنيد تا انگاه كه به دست خود در عين مذلت جزيه بدهند.

همچنين اين ايات را مغاير با وجدان يافتم .من همه انساتها را دوست دارم و ارزو دارم دراين دنيا همه  خوشحال باشند و در دنياي ديگر بخشيده شوند.اما پيامبر به من امر مي كند كه براي غير مسلمين حتي اگر پدر و مادر من باشند و مرا دوست داشته باشند ، طلب بخشش نكنم.

 

توبه/119

اين براي پيامبر و مومنين شايسته نيست كه براي مشركين طلب بخشش كنند حتي اگر خويشاوندشان

باشند…

قران و احاديث پر از اين گونه آيات  ظالمانه است كه براي من دليل روشني براين است كه محمد پيامبر نيست بلكه  رهبر يك آيين افراطي  است.فشار آوردن به مردم كه خويشاوندانشان را تقبيح كنند كار ايين هاي افراطي است.او يك شارلاتان بود كه اشكارا و با قدرت دروغ مي گفت ومردمان ساده ان عصر او را باور مي كردند. بعد نسلهاي بعد اين دروغ ها را منتقل كردند.فيلسوفان و نويسندگان پرورش يافته دراين جو دروغ و خوش ظاهر،انها را زينت داده و به انها اعتبار دادند. اما وقتي به اصل اين مذهب رجوع مي كني و قران و احاديث را مي خواني ، متوجه مي شوي انها غير ازمقداري ياوه گويي چيزيي نيستند. مولوي رومي يك عارف و شاعر بزرگ بود. او سعي كرد كه به اسلام معني عارفانه ، كه فاقد آن بود، بدهد اما آنچه مولوي مي گويد افكار مولوي است.قران فاقد معاني عرفاني است.ايين و عقيده محمد كاملا بنيادگرايانه است. چرا مولوي، عطار سهروردي و ديگر عارفان سعي مي كردند به آيات بي معني قران معناي عارفانه دهند چون بعنوان فرزندان اسلام  تربيت شده بودند. از طرف ديگر ، برخلا ف اغلب متفكرين مكتب عقلا ني (راسيوناليست ها)مانند رازي ،نمي توانستند عليه اسلام اظهار نظر كنند ، چون اسلام در ضمير ناخود آگاهشان بود.هيچ چيز از بريدن از اسلام برايشان سخت تر نبود.اين در حقيقت قوي ترين مخدر است اگر از ايام طفوليت در  يك شخص نهادينه  شود.  براي  مغز هاي بزرگ اين   مردم باهوش غير ممكن بود كه وجه خاكي قران را بپذيرند.بنابر اين مي كوشيدند براي ايه هاي بي معني قران معاني ديگري پيدا كنند.اينگونه انها مذهبي جديد بوجود آوردند كه با انچه محمد فكر مي كرد متفاوت بود.اين مذهب براي عقل هاي انها دلپذيرتر بود.

بنابرين ما دو نوع اسلام داريم.يكي اسلامي كه سعي شده به ان معاني عارفانه داده شود واسلام ديگري كه هر نوع تفسير برآيات رارد مي كند. اغلب مسلمانان  از اين نوع اسلام كه بوسيله وهابيون سعودي تبليغ مي شود ، پيروي مي كنند . البته تعداد بي شماري فرق گوناگون اسلامي وجود دارند كه هركدام ايات قران را طبق تمايل وهوس خود تفسير مي كنند وديگران را مرتد و رافضي مي خوانند و براي قبولاندن عقايد حقه خود در باره اسلام ناب  بديگران، مبارزه و جنگ راه مي اندازند.

بهر حال اسلام حقيقي اسلامي نيست كه فلاسفه وعرفاء استنتاج كردهاند ،بلكه اسلام حقيقي ان چيزي است كه در قران است و بنياد گايان و تروريست هاي اسلامي مي گويند.اسلام واقعي حقوق ن را ناديده مي گيرد، به مرد اين اجازه را مي دهد كه نش را كتك بزند، براي اقليت هاي غير مسلمانان جزيه مقرر مي كند ،مي خواهد  با مطيع كردن غير مسلمانان بر دنيا مسلط شود و فرمان جهاد و كشتار غير مسلمانان را تا پيروزي كامل اسلام در جهان مي دهد.

جدايي من از دين اسلام بخاطر رفتار بد مسلمانان نيست  بلكه بخاطر آموزش هاي بد كتاب مقدس وبنيانگزار ان است. بسياري از جنايات وظلم هايي كه با خشونت توسط مسلمين طي قرن هاي متمادي انجام شده بسسب آموزش هاي قران و سنت بوده است.بدين علت من اسلام را بخاطر اعمالي كه مسلمين انجام مي دهند محكوم مي كنم. هر نوع تلاش براي انساني كردن ا سلام وقت هدر كرد ن است .و قران مانعي هر راه هر نوع رفرم  است.دشمن اسلام است و ان هدف حمله من است.با اينكه من مي دانم مورد كينه بنياد گرايان قرار دارم و زندگيم در خطر است ،به مبارزه خود ادامه مي دهم.زيرا مي دانم با ريشه كردن اسلام ما مي توانيم دنيا را ازخطر فاجعه اي كه دور سر ما است وممكن است از جنگ اول و دوم جهاني فاجعه بارتر باشد جلو گيري كنيم.نابودي اسلام  آوردن صلح، انسانيت ، دمكراسي ، مدنيت و كاميابي ده دنياي مسلمانان است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آلوئه ورا